Blog . Profile . Archive . Email  


۩►رویای پنهان◄۩

♥ღهر کی هستی هر چی هستی خوش اومدی ღ♥

 

 

 

خدای عزیز! اون کسی که همین الان مشغول خواندن این متنه، زیباست چون دلی زیبا داره درجه یکه چون تو دوستش داری و بهش نظر کردی ، قدرتمند و قوی و استواره چون تو پشت و پناهش هستی خدایا ! ازت می خوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترینها باشه خواهش می کنم بهش درجات عالی دنیای و اخروی عطا بفرما و کاری کن ، به آنچه چشم امید دوخته آنگونه که به خیر و صلاحش هست برسه انشاا...خدایا! در سخت ترین لحظه ها یاریگرش باش تا همیشه بتونه همچون نوری در تاریک ترین و سخت ترین لحظه ها زندگی اش بدرخشه و در ناممکن ترین موقعیت ها عاشقانه مهر بورزه....

نوشته شده در برچسب:,ساعت 1:0 توسط tatli| |

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت 16:13 توسط tatli| |

 من الان به این نتجیه  رسیدم که خانومای ایرانی فقط برای اینکه طلاق بگیرن ازدواج میکنن دلیلشم این عکس پایین

نوشته شده در برچسب:,ساعت 15:45 توسط tatli| |

 
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...



ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...



کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...



کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم



و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است



میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...



کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...



میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود



میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...



انتــــــــــــــــــــــ ـــــــظار ...

نوشته شده در برچسب:,ساعت 16:49 توسط tatli| |

 سلام این اواخر یه مشکل کوچیک برام پیش اومده میخوام اینجا مطرح کنم شاید یکی پیدا شد راهنمایی کنه برای اینکه سوالمو  بپرسم یکم از خودم میگم تا بهتر متوجه بشین

 

چن روز پیش از سر کار اومدم یکی دو ساعت بیرون بودم خسته کوفته سر سفره شام نشستیم بابام رو به مادرم میگه{البته به زبون خودمون ترکمنی من معنیشو میگم} خانوم فلانی رو که میشناسی مادرم هم میگه اره بابام میگه پسرش برا خودش پرشیا خریده مادرم میگه ههههههه افرین عجب بچیه زرنگیه مثل به در میگن دیوار بشنوه غیر مستقیم داره به من میگه

 

یکی دوشب بعدش بازم عین همین قضییه سر سفره نشستیم بابام میگه خانوم فلانی رو میشناسی مامانم میگه اره شنیدم که واسه بابا مامانش فیش مکه ریخته مادرم بازم طعنه امیز میگه ههههه افرین بابام میگه مردم عجب شانسی دارن چه فرزندای خوبی دارن مامانم یکم نمک میپاشه میگه اره والله

 

منم اعصابم خورد  باید عقدمو خالی کنم یه پس گردنی به داداش کوچیک  به دوس دخترم تند میحرفم حالا بماند دو هفته باید منتشو بکشم میام میشینم  جلو نت اول برو یاهو با چن نفر کل کل کن بعدش همشونو بوت کن بعد بیا چتروم با ناظراش کل کل کن اخراج شو بعد برو تخریب رومشون خلاصه باید یجا خالی کنم عقدمو

 

فرداش زنگ زدم به پسره دقیقا اینو گفت:ناصر کره خر تا دیروز پول کافی شاپ رو از من قرض میکردی چجوری پرشیا گرفتی؟ میگه بابام پولشو داد منم فقط رنگشو انتخاب کردم بعد به علی میگم سلام خوبی اون پولی که از من قرض گرفتی پس بده شنیدم بابا مامانتو میخوایی حاجی کنی میگه نه بابا م از یکی طلب داشت منو فرستاد بگیریم بعد با مامانم قایمکی رفتیم فیش ریختیم بابامم چیزی نگفت خوشحال شد

 

منم سینمو سپر کردم اومدم عین بابام به مادرم میگم  فلانی رو میشناسی  میگه اره چطور مگه؟ میگم اینجوری شده که ماشین گرفتن و فیش مکه ریختن بابام میگه خجالت بکش بجا این کارا به فکر زندگی خودت باش

 

من تو زندگی حسرت چیزی رو نخوردم چیزای زیادی خواستم ولی هرگز نگفتم چرا من فلان چیزو ندارم ولی الان حسرت اینکه نمی تونم مثل بچیه مردم برای خونوادم باشمو میخورم هر کاری می کنم نمیشه همیشه بچیه مردم از من بهترن  این مشکلو همیشه داشتم ولی این اخری بد جور رفت رو اعصابم اگه کسی هست راهنمایی 

کنه خیلی خیلی ممنونش میشم بازم ببخشید اگه سرتونو درد اوردم

نوشته شده در برچسب:,ساعت 14:52 توسط tatli| |

تو با منی و من تنها هستم در قلب منی و من به عشق تنهایی زنده هستم

تو هم نفسم هستی و نفس هایم عطر تنهایی می دهد

تو هم سفرم هستی و جاده زندگی رسم غریبگی را یادم می دهد

تو مال منی و من مال تو نیستم باران منی و من کویری بیش نیستم

انگار نه انگار با منی نشسته ای برای خودت حرف از عشق می زنی

همیشه به یادتم و در حسرت داشتنت دلگیر و سردم در روزهای نداشتنت

یک بار عاشق شدم و یک عمر برای تو تو یکبار هم نگفتی دستهایم مال تو

ان رویا از خیالم رفت و قصه اغاز شد همه چیز به نفع تو تموم شد

دیدی که در ایینه ی چشمان خیسم چشمان تو یک ذره هم خیس نشد

من پر از درد بودم و خسته اما دل تو یک ذره هم دلگیر نشد

تو با منی و افسوس که من بی تو هستم انگار نه انگار که عشق تو هستم

بودن و نبودنت فرقی ندارداینکه سرد هستیو با تو بودن  تنها برایم عزاب است

هستی و انگار نیستی گاهی حتی فراموشم میکنی واز من میپرسی کیستی؟

هزار درد دل ناگفته در دلم مانده و همدلی نیست

ان قدر اشک ریختم که چشمانم نمیبیند که دیگر نیستی

نیستی و من تنها مانده ام انقدر دلم گرفته که اینجا با غمها  جا مانده ام

تو با منی و من تنها نشسته ام تو در قلبمی و اینک من یه دلشکسته ام


نوشته شده در برچسب:,ساعت 18:5 توسط tatli| |


Power By: LoxBlog.Com